منم که ديده به ديدار دوست کردم باز
چه شکر گويمت ای کارساز بنده نواز نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کيميای مراد است خاک کوی نياز ز مشکلات طريقت عنان متاب ای دل که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نيست نماز در اين مقام مجازی بجز پياله مگير در اين سراچه بازيچه غير عشق مباز به نيم بوسه دعايی بخر ز اهل دلی که کيد دشمنت از جان و جسم دارد باز فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ از شيراز |