1 **
آقاي بهــــــرنگ
سلام : من ... يكي از شاگردان كلاس آفاي ... هستم كه كتاب داستان شما كه
مربوط به عروسك سخنگو است خوانده ام و از شما متشكرم كه لطف كرده ايد و اين
كتاب را براي من و عده ي ديگري از دوستان من فرستاده ايد . من یعنی نه
تنها من بلكه همه دوستان من از اين كتاب خيلي خوششان آمده است و چون آخر
داستان نوشته بوديد :
« اگر قضيه ي كلاغها پيش نمي آمد شايد الدوز غصه مرگ مي شد » حدس مي زنم كه
اين داستان نامش الدوز و كلاغها است . مانند عروسك سخنگو داستان خوبي است .
من از شما مي خواهم كه چند دانه از اين كتاب براي ما بفرستيد . من ديگر حرفي
ندارم فقط خواهش مي كنم كه حتماً براي ما چند كتاب الدوز و كلاغها بفرستيد
.
دوست كتابهاي شما ...
تاريخ 16/10 /46
2 **
حضور محترم آقاي صمد بهرنگ دوست عزيزم برسد
سلام برادرم. از دور احوالپرسي گرمي مي كنم و دستت را مي بوسم بعنوان محبت
.
نامه ي پر محبت و قشنگت در ساعت ورزش بوسيله ي ... آقا رسيد . واقعاً ساعت
خوشي بود . چون هـــــوا باد واري بود ، ورزش نمي كرديم . همچنان در حياط
و سالن مي گشتيم . در سالن آن را مطالعه كردم ، و از مطالعه ي آن خيلي
خوشحال شدم و حرفهاي خوب و شيرينت به من خيلي تأثير كرد . و پس از
مطالعه چند بار آن را به جيبمان گذاشتم تا در خانه به يك قوطی كه مخصوص
نامه هاي آمده بود بگذارم . همچنان فكر مي كردم . شنيدم كه يك قطعه عكس و
يك نامه ... آقا در دست گرفته و علي را صدا مي كند . من از ديدن عكس هم
خوشحال شدم و هم ناراحت ، پس اگر عكس داشته باشيد براي من يك عدد بفرستيد
به آلبوم بزنم . بالاخره اميدوارم سلام گرم من و احوالپرسي از دور مرا
بپذيريد.و پدرم مريض است. سلام ... داداش و برادرانم و پدر و مادر را از
صميم قلب بپذيريد ...
تا كنون بعد از رفتن شما كتابي كه من مطالعه كردم : آرش ، كولاك ، ساختمان
خورشيد كه با ... شريك خريده ايم . و چندين كتابهاي ديگر .حالا قريب يك ماه
است كه كتاب نمي دهند و كتابخانه را تعطيل كرده اند . نمي دانم براي چه
بسته اند ، مثل اينكه از نو شماره گذاري مي كنند . وقتي كه ديدم كه كتاب
نمي دهند از بازار كتابي خريدم . نامش : مردي كه هرگز نبود . به آن 20 ريال
دادم ، ولي آن را دوست ندارم . اگر ممكن باشد و شما هم مصلحت دانستيد ، آن
را به كتابخانه بدهم . «جواب بگو». حالا ديگر به عيد سعيد نوروز كم مي ماند
. اميد است تعطيلات را با خوشي بگذراني . واين عيد برزگ را به شما و دوستان
تبريك گفته و موفقيت شما را از درگاه خداي تعالي خواهانم . و يك زحمتي به
شما مي دهم صمد جان به من شرح بده كه:«چگونه مي گويند كه امسال ئيل (سال)در
روي ميمون تحويل خواهد شد ؟»واگر اين موضوع در كتاب باشد ، بنويس بگيرم و
بخوانم ، ياد بگيرم .زياد زحمت نمي دهم . دوست با وفاي تو ... حالا وقت
ماشين رفتن است ، ساعت 4/5 است ... و ... سلام مخصوص دارند .
ساغ اول آقاي ص.بهرنگ
تهراني
عيد قربان يكشنبه 20/12/46
3 **
سيــــــــروس ،
پس از سلام ، اگر چه شايد حال و حوصله نامه نوشتن نداشته باشي ، اما خواهش
مي كنم اين دفعه بر خلاف عادت دو كلمه براي من بنويس كه آيا آن قصه ي
كودكانه ي من قابل چاپ است يا نــــــه ؟
قصه ي ماهي سياه كوچولوي دانا را مي گويم . اگر چاپ خواهي كرد كه من حرفي
ندارم اگر نه هم بنويس ، چون مي خواهم يك مجموع ي قصه براي كودكان كارش را
به كنم ، اگر تو چاپ خواهي كرد ، ديگر من توي مجموعه ي كودكانه ام نياورم
كه توي مجله تو مطلب تكراري نيايد .
سفر تبريز هم كه ظاهراً به سردي بر گزار شد ؟ ... شهريار را هم كه اميد
ايران برداشت . رو دست "آرش»بلند شد ، اگر چه بيشتر هياهوست تا مطلب - به
هر حال زرنگتر از شما بوده .
صمد
4 **
دوست عزيز ، اكرنژاد ،
درود فراوان هم چنين بر تو آدم فهميده و مهربان . نامه ي اولي تو يادم مي
آيد كه خواندم ، منتهي نمي دانم جواب داده ام يا نه . فراموش كه حتماً
نكرده ام . نمي دانم چطوري شده. شايد زيادي نامه ها باعث شده كه يادم رفته
جواب نامه ي ترا بنويسم . به هر حال اين كوتاهي را به محبت فراوان خودت بر
من ببخش . خوشحالم كه ديگر دنبال آوازهاي راديوئي و جنده و منده هاي فيلم
هاي فارسي نمي روي . راستي خوشحالم . در مورد انتخاب رشته ي تحصيلي به نظرم
مي رسد كه دو سه بار سر كلاس صحبت كرده ام . خلاصه ي نظر من اين است كه هر
رشته اي ، هر كاري به جاي خود مفيد است . دقت كن كه مي گويم به جاي خود .
آن مثال قيچي يادت هست كه بارها تكرار مي كردم ؟ يك قيچي به خودي خود نه
مفيد است و نه زيان آور . اگر دست يك بچه ي نفهم بيفتد ، زيان آور خواهد
بود و اگر در دست يك خياط استاد باشد حتماً مفيد خواهد شد . به نظر من اگر
وضع خانواده ات خوب است يعني اگر مي توانند خرج تحصيلي تو را راحت به دهند
، ادامه ي تحصيل بهتر است و اگر باز شوق و ذوقي به شغل و كار خاصي داري و
از خواندن و حفظ كردن مطالب بي ثمر كتابهاي كلاس بيزار شده اي ، از همين
حالا برو دنبال يك كار درست و حسابي و حرفه اي بياموز . اما باز بايد به
طور متفرقه امتحانات درس كلاس را به گذراني و آن يك تكه كاغذ بي ارزش را كه
نامش ديپلم يا ليسانس يا دكترا است ، به دست بياوري. بعد هم بايد و بايد
دنبال مطالعه ي آزاد و كتاب خواندن را به گيري و هميشه ياد به گيري و هميشه
به خواني . چون با ديپلمه يا ليسانسيه يا دكتر شدن آدم با سواد نمي شود و
شعور اجتماعي پيدا نمي كند و تو اگر شعور و فهم اجتماعي داشته باشي ، در
همه كاري مفيد جامعه خواهي بود . البته اگر قصد داري راحت و بي درد سر
زندگي كني و از جامعه و از مردم و از دردهاي اجتماعي بي خبری به ماني و فقط
براي خودت خانه و زندگي راحتي درست كني ، كارت آسان است . كافي است كه بي
اندازه متملق باشي ، هميشه كلاه سر مردم به گذاري ، از حق رو به گرداني و
مثل گوسفند سرت را پائين بيندازي و شاش خودت را بو كني تا زندگي راحت و پول
بي حساب گيرت بيايد . البته در اين صورت ديگر من و تو هيچ ارتباطي با هم
نداريم ، بعلاوه تو دشمن من خواهي بود و من دشمن تو . نامه را بده كاظم
سعادتي به خواند و در اين باره و در مورد انتخاب شغل با او مشورت كن .
دوست تو ، صمد
5
** چند كلمه
در باره ي علم هنــــــر
علم عبارتست از دانش انسان از از طبيعت و اجتماع و انديشه . علم اين هر سه
قلمرو و عالم را من مفاهيم و مباحث و قوانين خاص هر يك منعكس مي كند .
درستي و حقيقت آنها را هم فقط در عمل و تجربه مي توان به اثبات رساند . عمل
تنها معيار حقيقت است .
علم از فعاليتهاي عملي انسانها براي رفع نيازمنديهايشان سر چشمه گرفته و بر
همين اساس نيز تكامل يافته است و مي يابد . مثلاً احتياج به تقسيم اراضي در
اطراف رودخانه ي نيل كه طغيان مي كرد و حدود اراضي را معدوم مي كرد ، علم
هندسه را در مصر قديم ايجاد كرد . علم قوانين «ابژكتيو»عالم را به انسانها
مي شنا ساند و بدين ترتيب آنها بهتر مي توانند بر نيروهاي طبيعت و اجتماع
مسلط شوند و راه زندگي بهتر را بيابند و از رنج كار بكاهند. علم افق ديد
انسانها را وسعت مي بخشد و آنها را از قيد تعصب هاي خشك و كوته بينانه رها
مي كند و يك جهان بيني عميق و مطابق با واقعيت به آنها عرضه مي كند.
همانطور كه پيش از اين گفته شد ، انسانها ضمن برخورد با طبيعت و محيط
اجتماع براي رفع نيازمنديها بر اشيا ء و پديدهاي گوناگون آنها شناخت حاصل
مي كنند و با معيار عمل تشخيص مي دهند كه شناختشان حقيقت است يا خيال باطل
. مثلاً مي گوئيم يخ بستن جيوه در منهاي 39 درجه حرارت يك حقيقت است ، زيرا
مي توان عملاً در آزمايشگاه واقعيت آنرا نشان داد . هر شناختي داراي دو
جنبه ي عاطفي و ادراكي است . علم با جنبه ادراكي شناخت سر و كار دارد و هنر
به جنبه عاطفي آن مي پردازد. به عبارت ديگر ، هنر شكل انعكاس واقعيت بيروني
است در ذهن بشر در تخيلات هنرمندانه .
هنر با منعكس كردن دنيــــــــاي محيط ، در فهم آن به مردمان كمك مي كند
هنــــــــــر ابزاري نيرومندي است در خدمت سياست و اخلاق و تربيت .
از آنجا كه در دنياي محيط ما پديده ها و حوادث گوناگوني روي مي دهد ، براي
منعكس كردن آنها هم در كارهاي هنري روشهاي گوناگوني پيدا شده أ تنوع در
روشهاي هنري زاده ي تنوع در پديده ها و حوادث طبيعي و اجتماعي است . شعر و
افسانه و تئاتر و موسيقي و سينما و معماري و نقاشي و مجسمه سازي هر كدام به
طريق خاص خود واقعيت (نظام هستي ) را منعكس مي كند .
هنر همزمان با جامعه ي بشري در جريان كار براي رفع نيازمنديهاي حياتي زاده
شد . هنر ذاتاً و مستقيماً با كار همبسته بود . ارتباط اين دو تا امروز نيز
حفظ شده است اگر چه به طور غير مستقيم ، هنر حقيقي همواره براي انسانها در
زندگي و كارشان هدفي واقعي بوده است . هنر بديشان در مبارزه با نيروهاي
طبيعت و اجتماع ياري كرده است ، لذت را برايشان آورده است و در كسب توانايي
كار و مبارزه الهام بخش آنها بوده است .
هنر هميشه از چيزي طرفداري كرده است . ما هرگز « هنر ناب » و « هنر براي
هنر و بيطرف » نداريم و نداشته ايم . هر هنري لازمه اش اين است كه از چيزي
طرفداري كنــــــد. اسكاروايلد با خلق زيبائيها و شگفتيهاي محض و با نكته
پردازيها و نا در گوييهاي لطف آميزش در حقيقت به مخالفت با كارخانه دارهاي
سود جوي عصر خود بر خاسته بـــود كه به خاطر شود همه چيز را فدا مي كردند
و دود كارخانه هايشان زيبائي شهرها و باغها را از بين مي برد . مي بينيد كه
هنر اسكاروايلد هم به تعبيري باز براي اجتماع بــــــــــــــــود .
البته در اين ميان هنر منحط هم داريم كه به سود طبقات پوسيده و بيكاره ي
اجتماع كار مي كند .مثلاًبه گيريد هنر اشرافي را كه در توجيه زندگي اشرافي
و خوشگذرانيهايشان مي كوشد . از ادبيات خودمان به گيريد داستانهاي علي دشتي
را . هنر با نفوذ عميقي كه آثار هنري در عواطف و احساسات مردم مي كند ،
اسلحه اي نيرومند را وسيله اي كند براي پيش بردن عقايد سياسي و اخلاقي و
ديگر عقايد خود و نيز مي كوشد كه آثار هنري را به نفع خود تفسير
كنــــــــــــــد .
مثلاً اشراف و پولداران ، آثار كامو را چنين تفسير مي كنند كه دنيا پوچ و
بي ثمر است . با اين تفسير غلط ، در حفظ اشرافيت خود مي كوشند . حال آنكه
مي دانيم كامو با طرح پوچي فقط نخستين قدم را بر مي دارد. در قدمهاي بعدي ،
مسئله عصيان بر ضد پوچي و طرح زندگي بهتر را ميان مي كشد .
چنگيز مرآتي
6 **
آقاي ... كفيل محترم دبيرستان ...
خواهشمند است در تعيين موادي كه اين جانب بايد تدريس كند و تنظيم ساعات
تدريس مواد يك كم سرعت نشان داده شود .
وقتي كه آقاي ... مرا زوركي توي اين دبيرستان مي چپاند ، شما و ايشان مي
گفتيد كه دبيرستان بايد از وجود من استفاده كند . اما وقتي برنامه دبيرستان
تنظيم شد و مواد تعيين گرديد كه اينجانب تدريس كنم معلوم گرديد كه اين
تعريف ها همه اش دلخوشكنك بودند . به هر ترتيب بود ، من با همه ي عدم تمايل
كه از « دبيرستاني » بودن داشتم خودم را با آن برنامه سازگار كردم . ليكن
حالا باز در فكر تغيير برنامه هستيد و قرار است براي من مواد ديگري تعيين
شود كه تدريس كنم . اينها هيچكدام در حال من اثري ندارند . چون وقتي آدم از
شهري بدش آمد و ناچارش كردند كه در آن شهر زندگي كند تمام محله هاي آن شهر
برايش يكسانند . ولي چيزي كه براي من اهميت دارد اين است كه هرچه زودتر
معلوم گردد كه من بايد در كدانم محله اي اين شهر ساكن باشم تا از بي تكليفي
نپوسم .
معلم دبيرستان ...
7 **
دوست عزيزم
سلام . نامه ات رسيد. باور كن كلي خوشحالم كرد. چه خوب كاري كردي كه برايم
نامه نوشتي . ممنون برادر . باور كن تنها بهره اي كه من از معلمي مي برم و
راست راستي خوشحالم مي كند و برايم لذتبخش است ، همين دوستي هاست كه از
اينجا و آنجا برايم جمع مي شود : يكي از آخيرجان ، ديگري از ممقان و ديگري
از جاي ديگري . حال پدر مادر خوبت چطور است ؟ برادرت ؟ سلام مرا به همه شان
برسان؛ به آنها و دوستان ديگرمان كه ديگر نمي خواهم ، يكي يكي ،اسم ببرمشان
.اما تو هر كي را ديدي بش بگو فلاني نوشته اگر فرصت داريد دو كلمه احوالتان
را برايم بنويسيد. مثلاً به اين ... گردن كلفت بگو : نامرد،مگر وقت نمي كني
دو خط براي معلمت بنويسي و احوالت را بگويي ؟ اگر شد ، نامه را بده خودش
بخواند .
... ، مخصوصاً به كلاس نهمي ها سفارش مرا برسان . مثل اينكه آنها ديگر ما
را پسند نمي كنند . آخر ، ديگر دبيرستان را تمام كرده اند و شده اند مرد .
بگذريم از اينها . گلايه و شكايت موردي ندارد. حتماً سرشان زيادي گرم كا و
زحمت است ؛ روز كار مي كنند و شب هم كه خسته و كوفته مي آيند و مي خوابند .
حق دارند . اما تو هر كدام را ديدي سلام مرا برسان . ممنون تو . نوشته بودي
كه كتاب زياد مي خواني ، ساغ اول ! (زنده باشي ) از دوست خوب و هوشياري مثل
تو همين انتظار را داشتم ، باور كن ، ... جان ، به خودم مي بالم كه مثل تو
شاگردي دارم . نامه ات را دادم برادرم ، جعفر ، خواند و پيش او پز دادم كه
: جعفر ، مي بيني من چه شاگردهاي مهرباني دارم !
از نوشتن هم دست برندار. حتي اگر توانستي، خاطرات خودت را بنويس. مخصوصاً
اگر توانستي، شب و روز ، دقت كن ببيني بچه هاي مدرسه از كلاس اول تا نهم
تعطيلات خودشان را چگونه مي گذرانند . سر گرمي هايشان چيست ؟ راضي هستند يا
نه ؟ اين ها را يك مقاله كن ؛ در مهرماه ،در اولين جلسه ي انشاء ، بخوان تا
بچه ها گوش كنند. عنوان مقاله هم اين باشد : « سرگرميها و وقت گذراني دانش
آموزان ممقان در تابستان » چطور است ؟
اين روزها كتاب خوب خيلي كم منتشر مي شود . مثلاً از شروع تعطيلات به اين
طرف ، فقط يكي دو كتاب خوب به تبريز رسيده كه البته سال ديگر از آنها براي
كتابخانه ي دبيرستانتهيه مي شود . اما كتاب مزخرف و تو خالي البته فراوان
است . با اجازه ات ، نامه را تمام مي كنم . باز هم نامه بنويس . ساغ اول !
ص . بهرنگي
14/4/46 -
تبريز
8 **
دوست عزيزم
براي من آقا هم ننويسي چيزي نمي شود . چون من كه «آقا»ي تو نيستم من فقط
دوست توام . از تعطيل نشدن كتابخانه بسيار شاد شدم . من با اطميناني كه به
تو و ... داشتم و دارم هرگز باور نخواهم كرد كه اقلاً تا رفتن شما دو نفر ،
كتابخانه تعطيل خواهد شد .حالا اين ، بسته به همت و شعور شماست كه چه كساني
را جاي خود خواهيد كذاشت . از همين حالا بايد به فكرش باشيد كه كار
كتابخانه پش از شما هم ادامه پيدا كند ؛ همانطور كه حالا در غياب من ادامه
دارد . كار موفق كاري است كه موقتي نباشد ، ادامه يابنده باشد . مي فهمي
... جان چه مي گويم ؟ حتماً مي فهمي .
جاد دوم افسانه هاي آذربايجان تا عيد نوروز ، از چاپ در مي آيد . يعني الان
دارد چاپ مي شود . چاپش يكي دو روز است كه شروع شده . قول داده اند كه چند
روز پيش از سال نو ، كتاب منتشر شود .البته ممقان را از ياد نخواهم برد .
سلام مرا به بچه هاي خوب ممقان برسان . گاهي اوقات هم كه با هم دلخوشي مي
كنيد يا درد دل مي كنيد يا پي تفريح هستيد ، مرا هم فراموش نه كنيد . ...
جان ، گاهي كه فكر مي كنم ممكن است شما هم مثل هزاران دانش آموز ديگر ، پش
از تمام كردن دبيرستان ممقان ،جوانان بي مصرف به شويد ، خيلي غمگين مي شودم
. يعني اگر شما پس از ممقان و پس از دبيرستان ، از جنب جوش بيفتيد و فقط به
خوردن خوابيدن و وقت گذرانيدن اكتفا كنيد ، من حس خواهم كرد كه عمرم را در
ممقان بيهوده صرف كرده ام ، و اين فكر مرا سخت نا اميد مي كند و سخت غمگينم
مي كنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد.
شما بايد با اعمال خوب ثابت كنيد كه جواني من در ممقان بيهوده صرف نشده .
مي فهمي ... جــــــــان چه مي گويم ؟ اگر اين را فهميده باشي ديگر
حـــــــــــــرفي ندارم .
ص .
بهـــــــرنگي
28/11/46
تهران
9
**