Samad Letters

HomeIranStorySamad Behrangi

نامه های بهرنگ

کسی را که مانع زندگی است و دیگران را برای کسب عزت و آسایش خود می فروشد، باید معدوم ساخت.

 

یادداشت کوچولویی فرستاده بودی که نمی دانم از شیرینی قلم - مثلا- ترس برت داشته. مواظب باش که نرم نرمک به زمین گذاردت که تخم لق نشوی

1 **     آقاي بهــــــرنگ
سلام : من ... يكي از شاگردان كلاس آفاي ... هستم كه كتاب داستان شما كه مربوط به عروسك سخنگو است خوانده ام و از شما متشكرم كه لطف كرده ايد و اين كتاب را براي من و عده ي ديگري از دوستان من فرستاده ايد . من یعنی نه تنها من بلكه همه دوستان من از اين كتاب خيلي خوششان آمده است و چون آخر داستان نوشته بوديد :
« اگر قضيه ي كلاغها پيش نمي آمد شايد الدوز غصه مرگ مي شد » حدس مي زنم كه اين داستان نامش الدوز و كلاغها است . مانند عروسك سخنگو داستان خوبي است . من از شما مي خواهم كه چند دانه از اين كتاب براي ما بفرستيد . من ديگر حرفي ندارم فقط خواهش مي كنم كه حتماً براي ما چند كتاب الدوز و كلاغها بفرستيد .
                                                     دوست كتابهاي شما ...
                                                      تاريخ 16/10 /46

2 **  حضور محترم آقاي صمد بهرنگ دوست عزيزم برسد
سلام برادرم. از دور احوالپرسي گرمي مي كنم و دستت را مي بوسم بعنوان محبت .
نامه ي پر محبت و قشنگت در ساعت ورزش بوسيله ي ... آقا  رسيد . واقعاً ساعت خوشي بود . چون هـــــوا باد واري بود ، ورزش نمي كرديم . همچنان در حياط  و سالن مي گشتيم . در سالن آن را مطالعه كردم ، و از مطالعه ي آن خيلي خوشحال شدم و  حرفهاي خوب و شيرينت به من خيلي تأثير كرد . و پس از مطالعه چند بار آن را به جيبمان گذاشتم تا در خانه به يك قوطی كه مخصوص نامه هاي آمده بود بگذارم . همچنان فكر مي كردم . شنيدم كه يك قطعه عكس و يك نامه ... آقا در دست گرفته و علي را صدا مي كند . من از ديدن عكس هم خوشحال شدم و هم ناراحت ، پس اگر عكس داشته باشيد براي من يك عدد بفرستيد به آلبوم بزنم . بالاخره اميدوارم سلام گرم من و احوالپرسي از دور مرا بپذيريد.و پدرم مريض است. سلام ... داداش و برادرانم و پدر و مادر را از صميم قلب بپذيريد ...
تا كنون بعد از رفتن شما كتابي كه من مطالعه كردم : آرش ، كولاك ، ساختمان خورشيد كه با ... شريك خريده ايم . و چندين كتابهاي ديگر .حالا قريب يك ماه است كه كتاب نمي دهند و كتابخانه را تعطيل كرده اند . نمي دانم براي چه بسته اند ، مثل اينكه از نو شماره گذاري مي كنند . وقتي كه ديدم كه كتاب نمي دهند از بازار كتابي خريدم . نامش : مردي كه هرگز نبود . به آن 20 ريال دادم ، ولي آن را دوست ندارم . اگر ممكن باشد و شما هم مصلحت دانستيد ، آن را به كتابخانه بدهم . «جواب بگو». حالا ديگر به عيد سعيد نوروز كم مي ماند . اميد است تعطيلات را با خوشي بگذراني . واين عيد برزگ را به شما و دوستان تبريك گفته و موفقيت شما را از درگاه خداي تعالي خواهانم . و يك زحمتي به شما مي دهم صمد جان به من شرح بده كه:«چگونه مي گويند كه امسال ئيل (سال)در روي ميمون تحويل خواهد شد ؟»واگر اين موضوع در كتاب باشد ، بنويس بگيرم و بخوانم ، ياد بگيرم .زياد زحمت نمي دهم . دوست با وفاي تو ... حالا وقت ماشين رفتن است ، ساعت 4/5 است ... و ... سلام مخصوص دارند .
                                               ساغ اول آقاي ص.بهرنگ تهراني
                                               عيد قربان يكشنبه 20/12/46

3 **     سيــــــــروس ،
پس از سلام ، اگر چه شايد حال و حوصله نامه نوشتن نداشته باشي ، اما خواهش مي كنم اين دفعه بر خلاف عادت دو كلمه براي من بنويس كه آيا آن قصه ي كودكانه ي من قابل چاپ است يا نــــــه ؟
قصه ي ماهي سياه كوچولوي دانا را مي گويم . اگر چاپ خواهي كرد كه من حرفي ندارم اگر نه هم بنويس ، چون مي خواهم يك مجموع ي قصه براي كودكان كارش را به كنم ، اگر تو چاپ خواهي كرد ، ديگر من توي مجموعه ي كودكانه ام نياورم كه توي مجله تو مطلب تكراري نيايد .
سفر تبريز هم كه ظاهراً به سردي بر گزار شد ؟ ... شهريار را هم كه اميد ايران برداشت . رو دست "آرش»بلند شد ، اگر چه بيشتر هياهوست تا مطلب - به هر حال زرنگتر از شما بوده .
                                                                        صمد

4 **     دوست عزيز ، اكرنژاد ،
درود فراوان هم چنين بر تو آدم فهميده و مهربان . نامه ي اولي تو  يادم مي آيد كه خواندم ، منتهي نمي دانم جواب داده ام يا نه . فراموش كه حتماً نكرده ام . نمي دانم چطوري شده. شايد زيادي نامه ها باعث شده كه يادم رفته جواب نامه ي ترا بنويسم . به هر حال اين كوتاهي را به محبت فراوان خودت بر من ببخش . خوشحالم كه ديگر دنبال آوازهاي راديوئي و جنده و منده هاي فيلم هاي فارسي نمي روي . راستي خوشحالم . در مورد انتخاب رشته ي تحصيلي به نظرم مي رسد كه دو سه بار سر كلاس صحبت كرده ام . خلاصه ي نظر من اين است كه هر رشته اي ، هر كاري به جاي خود مفيد است . دقت كن كه مي گويم به جاي خود . آن مثال قيچي يادت هست كه بارها تكرار مي كردم ؟ يك قيچي به خودي خود نه مفيد است و نه زيان آور . اگر دست يك بچه ي نفهم بيفتد ، زيان آور خواهد بود و اگر در دست يك خياط استاد باشد حتماً مفيد خواهد شد . به نظر من اگر وضع خانواده ات خوب است يعني اگر مي توانند خرج تحصيلي تو را راحت به دهند ، ادامه ي تحصيل بهتر است و اگر باز شوق و ذوقي به شغل و كار خاصي داري و از خواندن و حفظ كردن مطالب بي ثمر كتابهاي كلاس بيزار شده اي ، از همين حالا برو دنبال يك كار درست و حسابي و حرفه اي بياموز . اما باز بايد به طور متفرقه امتحانات درس كلاس را به گذراني و آن يك تكه كاغذ بي ارزش را كه نامش ديپلم يا ليسانس يا دكترا است ، به دست بياوري. بعد هم بايد و بايد دنبال مطالعه ي آزاد و كتاب خواندن را به گيري و هميشه ياد به گيري و هميشه به خواني . چون با ديپلمه يا ليسانسيه يا دكتر شدن  آدم با سواد نمي شود و شعور اجتماعي پيدا نمي كند و تو اگر شعور و فهم اجتماعي داشته باشي ، در همه كاري مفيد جامعه خواهي بود . البته اگر قصد داري راحت و بي درد سر زندگي كني و از جامعه و از مردم و از دردهاي اجتماعي بي خبری به ماني و فقط براي خودت خانه و زندگي راحتي درست كني ، كارت آسان است . كافي است كه بي اندازه متملق باشي ، هميشه كلاه سر مردم به گذاري ، از حق رو به گرداني و مثل گوسفند سرت را پائين بيندازي و شاش خودت را بو كني تا زندگي راحت و پول بي حساب گيرت بيايد . البته در اين صورت ديگر من و تو هيچ ارتباطي با هم نداريم ، بعلاوه تو دشمن من خواهي بود و من دشمن تو . نامه را بده كاظم سعادتي به خواند و در اين باره و در مورد انتخاب شغل با او مشورت كن .
                                                         دوست تو ، صمد

5 **      چند كلمه در باره ي علم هنــــــر
علم عبارتست از دانش انسان از از طبيعت و اجتماع و انديشه . علم اين هر سه قلمرو و عالم را من مفاهيم و مباحث و قوانين خاص هر يك منعكس مي كند . درستي و حقيقت آنها را هم فقط در عمل و تجربه مي توان به اثبات رساند . عمل تنها معيار حقيقت است .
علم از فعاليتهاي عملي انسانها براي رفع نيازمنديهايشان سر چشمه گرفته و بر همين اساس نيز تكامل يافته است و مي يابد . مثلاً احتياج به تقسيم اراضي در اطراف رودخانه ي نيل كه طغيان مي كرد و حدود اراضي را معدوم مي كرد ، علم هندسه را در مصر قديم ايجاد كرد . علم قوانين «ابژكتيو»عالم را به انسانها مي شنا ساند و بدين ترتيب آنها بهتر مي توانند بر نيروهاي طبيعت و اجتماع مسلط شوند و راه زندگي بهتر را بيابند و از رنج كار بكاهند. علم افق ديد انسانها را وسعت مي بخشد و آنها را از قيد تعصب هاي خشك و كوته بينانه رها مي كند و يك جهان بيني عميق و مطابق با واقعيت به آنها عرضه مي كند.
همانطور كه پيش از اين گفته شد ، انسانها ضمن برخورد با طبيعت و محيط اجتماع براي رفع نيازمنديها بر اشيا ء و پديدهاي گوناگون آنها شناخت حاصل مي كنند و با معيار عمل تشخيص مي دهند كه شناختشان حقيقت است يا خيال باطل . مثلاً مي گوئيم يخ بستن جيوه در منهاي 39 درجه حرارت يك حقيقت است ، زيرا مي توان عملاً در آزمايشگاه واقعيت آنرا نشان داد . هر شناختي داراي دو جنبه ي عاطفي و ادراكي است . علم با جنبه ادراكي شناخت سر و كار دارد و هنر به جنبه عاطفي آن مي پردازد. به عبارت ديگر ، هنر شكل انعكاس واقعيت بيروني است در ذهن بشر در تخيلات هنرمندانه .
هنر با منعكس كردن دنيــــــــاي محيط ، در فهم آن به مردمان كمك مي كند هنــــــــــر ابزاري نيرومندي است در خدمت سياست و اخلاق و تربيت .
از آنجا كه در دنياي محيط ما پديده ها و حوادث گوناگوني روي مي دهد ، براي منعكس كردن آنها هم در كارهاي هنري روشهاي گوناگوني پيدا شده أ تنوع در روشهاي هنري زاده ي تنوع در پديده ها و حوادث طبيعي و اجتماعي است . شعر و افسانه و تئاتر و موسيقي و سينما و معماري و نقاشي و مجسمه سازي هر كدام به طريق خاص خود واقعيت (نظام هستي ) را منعكس مي كند .
هنر همزمان با جامعه ي بشري در جريان كار براي رفع نيازمنديهاي حياتي زاده شد . هنر ذاتاً و مستقيماً با كار همبسته بود . ارتباط اين دو تا امروز نيز حفظ شده است اگر چه به طور غير مستقيم ، هنر حقيقي همواره براي انسانها در زندگي و كارشان هدفي واقعي بوده است . هنر بديشان در مبارزه با نيروهاي طبيعت و اجتماع ياري كرده است ، لذت را برايشان آورده است و در كسب توانايي كار و مبارزه الهام بخش آنها بوده است .
هنر هميشه از چيزي طرفداري كرده است . ما هرگز « هنر ناب » و « هنر براي هنر و بيطرف » نداريم و نداشته ايم . هر هنري لازمه اش اين است كه از چيزي طرفداري كنــــــد. اسكاروايلد با خلق زيبائيها و شگفتيهاي محض و با نكته پردازيها و نا در گوييهاي لطف آميزش در حقيقت به مخالفت با كارخانه دارهاي سود جوي عصر خود بر خاسته بـــود  كه به خاطر شود همه چيز را فدا مي كردند و دود كارخانه هايشان زيبائي شهرها و باغها را از بين مي برد . مي بينيد كه هنر اسكاروايلد هم به تعبيري باز براي اجتماع بــــــــــــــــود .
البته در اين ميان هنر منحط هم داريم كه به سود طبقات پوسيده و بيكاره ي اجتماع كار مي كند .مثلاًبه گيريد هنر اشرافي را كه در توجيه زندگي اشرافي و خوشگذرانيهايشان مي كوشد . از ادبيات خودمان به گيريد داستانهاي علي دشتي را . هنر با نفوذ عميقي كه آثار هنري در عواطف و احساسات مردم مي كند ، اسلحه اي نيرومند را وسيله اي كند براي پيش بردن عقايد سياسي و اخلاقي و ديگر عقايد خود و نيز مي كوشد كه آثار هنري را به نفع خود تفسير كنــــــــــــــد .
مثلاً اشراف و پولداران ، آثار كامو را چنين تفسير مي كنند كه دنيا پوچ و بي ثمر است . با اين تفسير غلط ، در حفظ اشرافيت خود مي كوشند . حال آنكه مي دانيم كامو با طرح پوچي فقط نخستين قدم را بر مي دارد. در قدمهاي بعدي ، مسئله عصيان بر ضد پوچي و طرح زندگي بهتر را ميان مي كشد .
                                                                                                  چنگيز مرآتي

6 **     آقاي ... كفيل محترم دبيرستان ...
خواهشمند است در تعيين موادي كه اين جانب بايد تدريس كند و تنظيم ساعات تدريس مواد يك كم سرعت نشان داده شود .
وقتي كه آقاي ... مرا زوركي توي اين دبيرستان مي چپاند ، شما و ايشان مي گفتيد كه دبيرستان بايد از وجود من استفاده كند . اما وقتي برنامه دبيرستان تنظيم شد و مواد تعيين گرديد كه اينجانب تدريس كنم  معلوم گرديد كه اين تعريف ها همه اش دلخوشكنك بودند . به هر ترتيب بود ، من با همه ي عدم تمايل كه از « دبيرستاني » بودن داشتم خودم را با آن برنامه سازگار كردم . ليكن حالا باز در فكر تغيير برنامه هستيد و قرار است براي من مواد ديگري تعيين شود كه تدريس كنم . اينها هيچكدام در حال من اثري ندارند . چون وقتي آدم از شهري بدش آمد و ناچارش كردند كه در آن شهر زندگي كند تمام محله هاي آن شهر برايش يكسانند . ولي چيزي كه براي من اهميت دارد اين است كه هرچه زودتر معلوم گردد كه من بايد در كدانم محله اي اين شهر ساكن باشم تا از بي تكليفي نپوسم .
                                               معلم دبيرستان ...

7 ** دوست عزيزم
سلام . نامه ات رسيد. باور كن كلي خوشحالم كرد. چه خوب كاري كردي كه برايم نامه نوشتي . ممنون برادر . باور كن تنها بهره اي كه من از معلمي مي برم و راست راستي خوشحالم مي كند و برايم لذتبخش است ، همين دوستي هاست كه از اينجا و آنجا برايم جمع مي شود : يكي از آخيرجان ، ديگري از ممقان و ديگري از جاي ديگري . حال پدر مادر خوبت چطور است ؟ برادرت ؟ سلام مرا به همه شان برسان؛ به آنها و دوستان ديگرمان كه ديگر نمي خواهم ، يكي يكي ،اسم ببرمشان .اما تو هر كي را ديدي بش بگو فلاني نوشته اگر فرصت داريد دو كلمه احوالتان را برايم بنويسيد. مثلاً به اين ... گردن كلفت بگو : نامرد،مگر وقت نمي كني دو خط براي معلمت بنويسي و احوالت را بگويي ؟ اگر شد ، نامه را بده خودش بخواند .
... ، مخصوصاً به كلاس نهمي ها سفارش مرا برسان . مثل اينكه آنها ديگر ما را پسند نمي كنند . آخر ، ديگر دبيرستان را تمام كرده اند و شده اند مرد . بگذريم از اينها . گلايه و شكايت موردي ندارد. حتماً سرشان زيادي گرم كا و زحمت است ؛ روز كار مي كنند و شب هم كه خسته و كوفته مي آيند و مي خوابند . حق دارند . اما تو هر كدام را ديدي سلام مرا برسان . ممنون تو . نوشته بودي كه كتاب زياد مي خواني ، ساغ اول ! (زنده باشي ) از دوست خوب و هوشياري مثل تو همين انتظار را داشتم ، باور كن ، ... جان ، به خودم مي بالم كه مثل تو شاگردي دارم . نامه ات را دادم برادرم ، جعفر ، خواند و پيش او پز دادم كه : جعفر ، مي بيني من چه شاگردهاي مهرباني دارم !
از نوشتن هم دست برندار. حتي اگر توانستي، خاطرات خودت را بنويس. مخصوصاً اگر توانستي، شب و روز ، دقت كن ببيني بچه هاي مدرسه از كلاس اول تا نهم تعطيلات خودشان را چگونه مي گذرانند . سر گرمي هايشان چيست ؟ راضي هستند يا نه ؟ اين ها را يك مقاله كن ؛ در مهرماه ،در اولين جلسه ي انشاء ، بخوان تا بچه ها گوش كنند. عنوان مقاله هم اين باشد : « سرگرميها و وقت گذراني دانش آموزان ممقان در تابستان » چطور است ؟
اين روزها كتاب خوب خيلي كم منتشر مي شود . مثلاً از شروع تعطيلات به اين طرف ، فقط يكي دو كتاب خوب به تبريز رسيده كه البته سال ديگر از آنها براي كتابخانه ي دبيرستانتهيه مي شود . اما كتاب مزخرف و تو خالي البته فراوان است . با اجازه ات ، نامه را تمام مي كنم . باز هم نامه بنويس . ساغ اول !

                                                          ص . بهرنگي
                                                          14/4/46  - تبريز

 

8 ** دوست عزيزم
براي من آقا هم ننويسي چيزي نمي شود . چون من كه «آقا»ي تو نيستم من فقط دوست توام . از تعطيل نشدن كتابخانه بسيار شاد شدم . من با اطميناني كه به تو و ... داشتم و دارم هرگز باور نخواهم كرد كه اقلاً تا رفتن شما دو نفر ، كتابخانه تعطيل خواهد شد .حالا اين ، بسته به همت و شعور شماست كه چه كساني را جاي خود خواهيد كذاشت . از همين حالا بايد به فكرش باشيد كه كار كتابخانه پش از شما هم ادامه پيدا كند ؛ همانطور كه حالا در غياب من ادامه دارد . كار موفق كاري است  كه موقتي نباشد ، ادامه يابنده باشد . مي فهمي ... جان چه مي گويم ؟ حتماً مي فهمي .
جاد دوم افسانه هاي آذربايجان تا عيد نوروز ، از چاپ در مي آيد . يعني الان دارد چاپ مي شود . چاپش يكي دو روز است كه شروع شده . قول داده اند كه چند روز پيش از سال نو ، كتاب منتشر شود .البته ممقان را از ياد نخواهم برد .
سلام مرا به بچه هاي خوب ممقان برسان . گاهي اوقات هم كه با هم دلخوشي مي كنيد يا درد دل مي كنيد يا پي تفريح هستيد ، مرا هم فراموش نه كنيد . ... جان ، گاهي كه فكر مي كنم ممكن است شما هم مثل هزاران دانش آموز ديگر ، پش از تمام كردن دبيرستان ممقان ،جوانان بي مصرف به شويد ، خيلي غمگين مي شودم . يعني اگر شما پس از ممقان و پس از دبيرستان ، از جنب جوش بيفتيد و فقط به خوردن خوابيدن و وقت گذرانيدن اكتفا كنيد ، من حس خواهم كرد كه عمرم را در ممقان بيهوده صرف كرده ام ، و اين فكر مرا سخت نا اميد مي كند و سخت غمگينم مي كنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد.
شما بايد با اعمال خوب ثابت كنيد كه جواني من در ممقان بيهوده صرف نشده . مي فهمي ... جــــــــان چه مي گويم ؟ اگر اين را فهميده باشي ديگر حـــــــــــــرفي ندارم .
                                                               ص . بهـــــــرنگي
                                                              28/11/46  تهران

 

9 **

< Back to Iran Pages

~ Art
~ Information about Iran
~ Music
~ Nostalgic Photos
~ Persian Food Recipes
~ Persian Proverbs
~ Pictures of Iran
~ Poetry
~ Prominent Iranians
~ Quran
~ Religion
~ Sports
~ Story
  1. ~ Ahmad Shamlou
  2. ~ Amir Arsalan Namdar
  3. Arabian Nights
  4. ~ Aziz Nesin - Mookhoreh
  5. ~ Ghesehaye Khoob 4 - Masnavi
  6. ~ Ghesehaye Khoob 5 - Quran
  7. ~ Jalal Ale Ahmad
  8. ~ Mohammad Ali Jamalzadeh
  9. ~ Sadegh Hedayat
  10. ~ Samad Behrangi
  11. ~ Shahriar Mandani Pour
~ Travel to Iran
~ Videos