اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غير چه باک برو به هر چه تو داری بخور دريغ مخور که بیدريغ زند روزگار تيغ هلاک به خاک پای تو ای سرو نازپرور من که روز واقعه پا وامگيرم از سر خاک چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری به مذهب همه کفر طريقت است امساک مهندس فلکی راه دير شش جهتی چنان ببست که ره نيست زير دير مغاک فريب دختر رز طرفه میزند ره عقل مباد تا به قيامت خراب طارم تاک به راه ميکده حافظ خوش از جهان رفتی دعای اهل دلت باد مونس دل پاک |