ای قصه بهشت ز کويت حکايتی
شرح جمال حور ز رويت روايتی انفاس عيسی از لب لعلت لطيفهای آب خضر ز نوش لبانت کنايتی هر پاره از دل من و از غصه قصهای هر سطری از خصال تو و از رحمت آيتی کی عطرسای مجلس روحانيان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعايتی در آرزوی خاک در يار سوختيم ياد آور ای صبا که نکردی حمايتی ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت صد مايه داشتی و نکردی کفايتی بوی دل کباب من آفاق را گرفت اين آتش درون بکند هم سرايتی در آتش ار خيال رخش دست میدهد ساقی بيا که نيست ز دوزخ شکايتی دانی مراد حافظ از اين درد و غصه چيست از تو کرشمهای و ز خسرو عنايتی |